تکان دادنلغتنامه دهخداتکان دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) از جای خود حرکت دادن و راندن و لرزانیدن وجنبانیدن . (ناظم الاطباء). || جنبانیدن چنانکه دوای مایع را در شیشه . (یادداشت بخط مرح
تکان دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. لرزاندن، بهلرزه درآوردن ۲. جنباندن، حرکت دادن ۳. منقلب کردن ۴. متوجه ساختن، به خود آمدن
تکان دادندیکشنری فارسی به انگلیسیwhisk, agitate, hunch, jar, jolt, rock, shake, shift, toss, vex, wave, wiggle, wobble, worry
آبلغتنامه دهخداآب . (اِ) (اوستائی آپ ap، سانسکریت آپ َ apa، پارسی باستانی آپی api، پهلوی آپ ap) مایعی شفاف بی مَزه و بوی که حیوان از آن آشامد و نبات بدان تازگی و تری گیرد. و آ