تکالیفلغتنامه دهخداتکالیف . [ ت َ ](ع اِ) ج ِ تکلیف . تکلیف ها و دشواریها و سختی ها و ناهمواریها و آزمایشها. || رسوم . || باج و خراج . (ناظم الاطباء). رجوع به تکلیف شود.
تکالیففرهنگ مترادف و متضاد۱. وظایف، وظیفهها، تکلیفها ۲. مشقها، تمرینات، تمرینها ۳. بایدها و نبایدها ۴. مشقات، سختیها، مشقتها
assignmentsدیکشنری انگلیسی به فارسیتکالیف، واگذاری، ماموریت، وظیفه، گمارش، حواله، انتقال قانونی، تخصیص اسناد، تکلیف درسی و مشق شاگرد
مقصرفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهآنکه در کار و تکالیف خود کوتاهی و سستی کند؛ کوتاهیکننده؛ تقصیرکار.