تعمللغتنامه دهخداتعمل . [ ت َ ع َم ْ م ُ ] (ع مص ) رنج بردن در کار. (تاج المصادر بیهقی ). سختی کشیدن جهت کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || عنایت و کوشش ک
تعمللغتنامه دهخداتعمل . [ ت َ ع َم ْ م ُ ] (ع مص ) رنج بردن در کار. (تاج المصادر بیهقی ). سختی کشیدن جهت کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || عنایت و کوشش ک
حبجلغتنامه دهخداحبج . [ ح َ ب َ ] (ع اِ) شجرة سحماء حجازیة تعمل منها القداح و هی عتیقة العود لها وریقة تعلوها صفرة و تعلو صفرتها غبرة دون ورق الخبازی . (تاج العروس ) (ذیل اقرب
تحلیل عقلیلغتنامه دهخداتحلیل عقلی . [ ت َ لی ل ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تجزیه ٔ عقلی را تحلیل عقلی نامیده اند. اجزاء عقلی یعنی همان اجزاء تحلیلی است که به تعمل و تجزیه ٔ عقلی ح
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) موصلی . مؤلف صفةالصفوة (جزء 4 ص 161) آرد که : از احمد المیمونی از ولد میمون بن مهران روایت است که گفت : احمد الموصلی نزد ما آمد و من نز
لُوطٍفرهنگ واژگان قرآناز پيامبران الهي و برادر زاده حضرت ابراهيم عليهم و علي نبينا السلام (لوط (عليهالسلام) رسولي بود از ناحيه خداي تعالي بسوي اهالي سرزمين مؤتفکات که عبارت بودند از