ترپهلغتنامه دهخداترپه . [ ت َ پ َ / پ ِ ] (اِ) بمعنی ترپک است که کشک سیاه و قراقروت باشد. (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (از آنندراج ). رجوع به ترپ و ترپک و ترف شود.
ترپهلالغتنامه دهخداترپهلا. [ ت ِ پ َ ] (هندی ، اِ) لفظی است هندی که معرب او اطریفل است و آن عبارت از ترکیب هلیله و آمله است . (الفاظ الادویه ). رجوع به اطریفل شود.
ترتبةلغتنامه دهخداترتبة. [ ت ُ ت ُب ْ ب َ ] (ع اِ) راه مانندی کوفته و پاسپرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راه مانندی که مرد آنرا پیماید. (اقرب الموارد) (المنجد). یقال : اتخذ
ترترةلغتنامه دهخداترترة. [ ت َ ت َ رَ ] (ع مص ) جنبانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (المنجد): ترتروا السکران ؛ جنبانیدند مست را و حرکت دادند تا هه
ترتةلغتنامه دهخداترتة. [ ت ُ ت َ ] (ع اِ) گرفتگی زبان ، و آن عیب است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مخضللغتنامه دهخدامخضل . [ م ُ ض َل ل ] (ع ص ) به معنی مُخضَل است و رجوع به ماده ٔ قبل و اخضال شود. || پشته و تپه ٔ تر و مرطوب از شبنم . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
استرانجهلغتنامه دهخدااسترانجه . [ اِ ج َ ] (اِخ ) (بالکان ) سلسله ٔ جبالی به سنجاق قرق کلیسا از ولایت ادرنه که از بالکان قدیم منشعب گشته از حدود روم ایلی شرقی ظاهر شده در موازات سوا
پشتکوهلغتنامه دهخداپشتکوه . [ پ ُ ت ِ ] (اِخ ) نام سلسله ٔ جبالی در مغرب ایران . از دره ٔ دیاله تا آب دیز (آب ِ دز) کوههای این ناحیه به دو قسمت جداگانه تقسیم میشود: اولی را پیشکوه
کوتلفرهنگ انتشارات معین(کُ تَ) [ تر - مغ . ] (اِ.) = کتل : 1 - تپه ، گردنه . 2 - علمی که پیشاپیش دسته های عزاداری ایام محرم و صفر حرکت دهند و آن مرکب است از چوبی که با پارچه های رنگار