تکلغتنامه دهخداتک . [ ت َ ] (ص ) بمعنی اندک و قلیل و کم باشد. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پهلوی ، تک : در ت
تکلغتنامه دهخداتک . [ ت َک ک ] (ع مص ) بریدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پا سپر کردن کسی را تا سرش بشکند. || اثر کردن نبیذ در کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ا
تکلغتنامه دهخداتک . [ ت ِ ] (اِ) تکه ٔ طعام باشد که بعربی لقمه خوانند. (برهان ). تکه ٔ طعام باشد و آنرا کراس نیز خوانند و بتازی لقمه خوانند. (فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (
تکلغتنامه دهخداتک . [ ت ُ ] (اِ) منقار جانوران . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). منقار پرندگان . (ناظم الاطباء). منقار مرغان و جانوران . (انجمن آرا) (آنندراج ). طبری ، تک . گیلکی
تک پرانلغتنامه دهخداتک پران . [ ت َ پ َ ] (نف مرکب ) در تداول عامه ، زن که گاهگاه به تباهی گراید. زن که گاه گاه در خفا نابکاری کند. آنکه گاهگاه تبه کاری کند. زنی که گاهگاه با مردان
تک پایهلغتنامه دهخداتک پایه . [ ت َ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) لاله ٔ بلور یک شاخه . جار که یک پایه و یک شاخه دارد. قسمی جار که یک کاسه و یک پایه دارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تک آغاجلغتنامه دهخداتک آغاج . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آجرلو است که در بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع است و480تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
تک افتادنلغتنامه دهخداتک افتادن . [ ت َ اُ دَ ] (مص مرکب ) تنها واقع شدن . بزیر افتادن .- امثال :حسن نزاد و نمرد، از پشت بام تک افتاد و مرد . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تک برگلغتنامه دهخداتک برگ . [ ت َ ب َ ] (اِ مرکب ) اصطلاح ورق بازان در بازی ورق . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || در صحافی ، در تداول لت در جزوه و کتاب ، و آن ورقی است خارج از صفحات