تمنهلغتنامه دهخداتمنه . [ ت ِ ن َ ] (اِ) سوزن کلان که بدان چیزهای گنده و ستبر دوزند. (فرهنگ رشیدی ).
تحنئةلغتنامه دهخداتحنئة. [ ت َ ن ِ ءَ ] (ع مص ) خضاب کردن به حنا. (تاج المصادر بیهقی ). رنگ کردن چیزی را به حنا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رنگ کردن چیزی را به ح
تزنئةلغتنامه دهخداتزنئة. [ ت َ ن ِ ءَ ] (ع مص ) تنگ گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (ازاقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به تزنیة شود.
تقنئةلغتنامه دهخداتقنئة. [ ت َ ن ِ ءَ ] (ع مص ) سخت سرخ گردانیدن . || ریش را سیاه کردن یا به حنا خضاب کردن آن را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
لَوِفرهنگ واژگان قرآناگر- چه مي شد (علت حركت گرفتن واو آن تقارنش با ساكن يا تشديد كلمه بعد بوده است.در عبارت "و لو انهم رضوا ما اتيهم الله و رسوله ... "کلمه لو براي آرزو است ، و جم
لَوْفرهنگ واژگان قرآناگر- چه مي شد - کاش می شد (در عبارت "و لو انهم رضوا ما اتيهم الله و رسوله ... "کلمه لو براي آرزو است ، و جمله به اين معنا است : چه ميشد که ايشان آنچه را که خدا
تمنهلغتنامه دهخداتمنه . [ ت ِ ن َ ] (اِ) سوزن کلان که بدان چیزهای گنده و ستبر دوزند. (فرهنگ رشیدی ).
تحنئةلغتنامه دهخداتحنئة. [ ت َ ن ِ ءَ ] (ع مص ) خضاب کردن به حنا. (تاج المصادر بیهقی ). رنگ کردن چیزی را به حنا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رنگ کردن چیزی را به ح