تبیدنلغتنامه دهخداتبیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) تپیدن و لرزیدن . (ناظم الاطباء). لرزیدن باشد. (فرهنگ اوبهی ). اضطراب و بیقراری کردن و طبیدن بطای حطی رسم متأخرین است . (آنندراج ) : چو
تسبیدنلغتنامه دهخداتسبیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) دارای شکاف و شقاق و بست شدن . (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس ) || خفه کردن و خفه شدن . (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس ) (از شعوری ). زیاد گرم
تمبیانلغتنامه دهخداتمبیان . [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یک مهه که در بخش مسجد سلیمان شهرستان اهواز واقع است و 680 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
تبیدنلغتنامه دهخداتبیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) تپیدن و لرزیدن . (ناظم الاطباء). لرزیدن باشد. (فرهنگ اوبهی ). اضطراب و بیقراری کردن و طبیدن بطای حطی رسم متأخرین است . (آنندراج ) : چو
تسبیدنلغتنامه دهخداتسبیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) دارای شکاف و شقاق و بست شدن . (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس ) || خفه کردن و خفه شدن . (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس ) (از شعوری ). زیاد گرم
تمبیانلغتنامه دهخداتمبیان . [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یک مهه که در بخش مسجد سلیمان شهرستان اهواز واقع است و 680 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
تمیدنلغتنامه دهخداتمیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) شکسته زبان سخن گفتن . فافا گفتن . لکنت داشتن زبان . گرفتن زبان . کژزبان بودن . و تمنده نعت فاعلی این مصدر است . (از یادداشتهای مرحوم ده