تریدنلغتنامه دهخداتریدن . [ ت َ دَ ] (مص ) بیرون کشیدن . (فرهنگ جهانگیری ). کشیدن و بیرون آوردن . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کشیدن . (غیاث اللغات )(فرهنگ رشی
تریدنلغتنامه دهخداتریدن . [ ت ُ دَ ] (مص ) رمیدن . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (آنندراج ). رمیدن و گریختن . (ناظم الاطباء). رمیدن و شوریدن ، مرادف تورید
توریدنلغتنامه دهخداتوریدن . [ دَ ] (مص ) به معنی تولیدن باشد که رمیدن و دور شدن و به یک سو رفتن است . (برهان ). به معنی رمیدن و دور شدن بود و تولیدن نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ).
تریدنلغتنامه دهخداتریدن . [ ت ُ دَ ] (مص ) رمیدن . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (آنندراج ). رمیدن و گریختن . (ناظم الاطباء). رمیدن و شوریدن ، مرادف تورید
تریدنلغتنامه دهخداتریدن . [ ت َ دَ ] (مص ) بیرون کشیدن . (فرهنگ جهانگیری ). کشیدن و بیرون آوردن . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کشیدن . (غیاث اللغات )(فرهنگ رشی
توریدنلغتنامه دهخداتوریدن . [ دَ ] (مص ) به معنی تولیدن باشد که رمیدن و دور شدن و به یک سو رفتن است . (برهان ). به معنی رمیدن و دور شدن بود و تولیدن نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ).
طریدنلغتنامه دهخداطریدن . [ طَ دَ ] (مص ) ظاهراًبمعنی راهزنی کردن و دزدی و عیاری است : مر او را خود ز جنس خود رهاندی که شد طرار در ایمان طریدن . ناصرخسرو (دیوان ص 366).و رجوع به
فاتوریدنلغتنامه دهخدافاتوریدن . [ دَ ] (مص مرکب ) توریدن . بمعنی رم کردن و دوررفتن . فاتولیدن . ریشه اش در سنسکریت «تورا» بمعنی تند رفتن و دور رفتن و «فا» مزید مقدم (پیشاوند) است .