تَمِيدَ بِـفرهنگ واژگان قرآنازانحراف به چپ و راست ولغزش رهايي بخشد(ازکلمه ميد به معناي انحراف به چپ و راست و اضطراب است .)
تمندارلغتنامه دهخداتمندار.[ ت ُ م َ ] (نف مرکب ) فرمانده ٔ یک تُمَن لشکر و سردار ده هزار. (ناظم الاطباء). رجوع به تمن وتومان شود.
تمادحلغتنامه دهخداتمادح . [ ت َ دُ ] (ع مص ) همدیگر را ستودن . منه المثل : التمادح التذابح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فراخ شدن تهیگاه چارپا از سیری . ت
تمادخلغتنامه دهخداتمادخ . [ ت َ دُ ] (ع مص ) نافرمانی کردن . || سستی و کاهلی کردن . || سپس ماندن از کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تمندارلغتنامه دهخداتمندار.[ ت ُ م َ ] (نف مرکب ) فرمانده ٔ یک تُمَن لشکر و سردار ده هزار. (ناظم الاطباء). رجوع به تمن وتومان شود.
تمادحلغتنامه دهخداتمادح . [ ت َ دُ ] (ع مص ) همدیگر را ستودن . منه المثل : التمادح التذابح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فراخ شدن تهیگاه چارپا از سیری . ت
تمادخلغتنامه دهخداتمادخ . [ ت َ دُ ] (ع مص ) نافرمانی کردن . || سستی و کاهلی کردن . || سپس ماندن از کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تمادیلغتنامه دهخداتمادی . [ ت َ ] (ع مص ) ستیهیدن در چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لجاج کردن و ادامه دادن در آن . (از اقرب الموارد) : از شدت حال و تمادی ایام محنت و تراکم