تَمُورُفرهنگ واژگان قرآنحرکاتي مانند دود انجام ميدهد (پيچ وتاب ميخورد و در فضا محو ميشود.کلمه مور که مصدر فعل تمور است ،به معناي تردد درآمد و شد است ، نظير کلمه موج که آن نيز به همين م
تمورلغتنامه دهخداتمور. [ ت َ م َوْ وُ ] (ع مص ) آمدن و رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ریختن پشم ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || به چپ
تمورلغتنامه دهخداتمور. [ ت ُ ] (ع اِ) ج ِ تمر. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تمر شود.
تموراماتلغتنامه دهخداتمورامات . [ ؟ ] (اِخ ) زن ادادنیراری سوم پادشاه آسور که در سال 810 ق .م . به ماد لشکر کشید. تمورامات را شاهزاده خانم بابلی گفته اند و بعضی تصور می کنند که شاید
تمورتاشلغتنامه دهخداتمورتاش . [ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) پسر امیر چوپان و حاکم روم که در سال 722 عصیان کرد و امیر چوپان برای خاموش کردن فتنه ٔ او به روم رفت و او را با خود نزد ابوسعید به
تمورلغتنامه دهخداتمور. [ ت َ م َوْ وُ ] (ع مص ) آمدن و رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ریختن پشم ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || به چپ
تمورلغتنامه دهخداتمور. [ ت ُ ] (ع اِ) ج ِ تمر. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تمر شود.
تموراماتلغتنامه دهخداتمورامات . [ ؟ ] (اِخ ) زن ادادنیراری سوم پادشاه آسور که در سال 810 ق .م . به ماد لشکر کشید. تمورامات را شاهزاده خانم بابلی گفته اند و بعضی تصور می کنند که شاید
تمورتاشلغتنامه دهخداتمورتاش . [ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) پسر امیر چوپان و حاکم روم که در سال 722 عصیان کرد و امیر چوپان برای خاموش کردن فتنه ٔ او به روم رفت و او را با خود نزد ابوسعید به