تاروالغتنامه دهخداتاروا. [ رَ ] (اِخ ) موضعی در ناحیه ٔ «یوتیا» که بردیای دروغی اهل آن جا بود: «... مردی بود نامش «وَهیَزْدات َ» از اهل محلی که موسوم به «تاروا» و در ناحیه ٔ «یوت
تحراشلغتنامه دهخداتحراش . [ ت َ ] (ع مص ) صید کردن سوسمار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
تروآدلغتنامه دهخداتروآد. [ ت ْ رُ ] (اِخ ) خره باستانی در آسیای مرکزی که بوسیله ٔ رودهای سکاماندر و سیموایس مشروب میگردید و مرکز آن تروای سابق الذکر بود. و در سال 335 ق . م . قشو
تروآدهلغتنامه دهخداتروآده . [ ت ْ رُ دِ ] (اِخ ) تلفظترکی تروآد. رجوع به تروآد و قاموس اعلام ترکی شود.
تروآرنلغتنامه دهخداتروآرن . [ ت ْ رُ ] (اِخ ) مرکز بخشی از ولایت کان است که در ایالت کالوادو واقع است و در سال 1944 م . جنگ سختی در آنجا روی داد.
تحریلغتنامه دهخداتحری . [ ت َ ح َرْ ری ] (ع مص ) قصد کردن .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (فرهنگ نظام ). توخی و تعهد. (منتهی الارب ). و منه قوله ُتعالی : فاولئ
تاروالغتنامه دهخداتاروا. [ رَ ] (اِخ ) موضعی در ناحیه ٔ «یوتیا» که بردیای دروغی اهل آن جا بود: «... مردی بود نامش «وَهیَزْدات َ» از اهل محلی که موسوم به «تاروا» و در ناحیه ٔ «یوت
تحراشلغتنامه دهخداتحراش . [ ت َ ] (ع مص ) صید کردن سوسمار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
تروآدلغتنامه دهخداتروآد. [ ت ْ رُ ] (اِخ ) خره باستانی در آسیای مرکزی که بوسیله ٔ رودهای سکاماندر و سیموایس مشروب میگردید و مرکز آن تروای سابق الذکر بود. و در سال 335 ق . م . قشو
تروآدهلغتنامه دهخداتروآده . [ ت ْ رُ دِ ] (اِخ ) تلفظترکی تروآد. رجوع به تروآد و قاموس اعلام ترکی شود.