تویجه لیلغتنامه دهخداتویجه لی . [ ج َ ] (اِ) نامی است که در شفارود به داردوست دهند. تویج . عشقه .رجوع به داردوست شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تواجهلغتنامه دهخداتواجه .[ ت َ ج ُه ْ ] (ع مص ) همدیگر مقابل شدن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). تقابل . (اقرب الموارد).
توجه داشتنلغتنامه دهخداتوجه داشتن . [ ت َ وَج ْ ج ُه ْ ت َ ] (مص مرکب ) دقت داشتن . زیر نظر داشتن . مراقب بودن . || نگاه و نظر مرحمت به کسی یا چیزی داشتن . رجوع به توجه و دیگر ترکیبها
توجه کردنلغتنامه دهخداتوجه کردن . [ ت َ وَج ْ ج ُه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توجه نمودن . دقت کردن . روی کردن به چیزی . مراقبت کردن . || نظر مرحمت بکسی داشتن . ملاطفت و مهربانی کردن بکسی
توجه نمودنلغتنامه دهخداتوجه نمودن . [ ت َ وَج ْ ج ُه ْ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ] (مص مرکب ) ملاطفت کردن . نوازش نمودن . (ناظم الاطباء). توجه کردن . || روی نهادن به ... روی کردن به ... روی ب
تویجه لیلغتنامه دهخداتویجه لی . [ ج َ ] (اِ) نامی است که در شفارود به داردوست دهند. تویج . عشقه .رجوع به داردوست شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
عشقهلغتنامه دهخداعشقه . [ ع َش َ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِ) نوعی از لبلاب است به عربی ، و بفارسی عشق پیچان خوانند. گویند لبن آن یعنی شیر آن موی را بسترد و شپش رابکشد. (برهان ) (آنن
تواجهلغتنامه دهخداتواجه .[ ت َ ج ُه ْ ] (ع مص ) همدیگر مقابل شدن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). تقابل . (اقرب الموارد).
توجه داشتنلغتنامه دهخداتوجه داشتن . [ ت َ وَج ْ ج ُه ْ ت َ ] (مص مرکب ) دقت داشتن . زیر نظر داشتن . مراقب بودن . || نگاه و نظر مرحمت به کسی یا چیزی داشتن . رجوع به توجه و دیگر ترکیبها
توجه کردنلغتنامه دهخداتوجه کردن . [ ت َ وَج ْ ج ُه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توجه نمودن . دقت کردن . روی کردن به چیزی . مراقبت کردن . || نظر مرحمت بکسی داشتن . ملاطفت و مهربانی کردن بکسی