توکرلغتنامه دهخداتوکر. [ ت َ وَک ْ ک ُ ] (ع مص ) پرشدن . (تاج المصادر بیهقی ). پرشدن مشک و شکم . یقال : توکر الصبی ؛ ای امتلا بطنه . || پرشدن سنگدان مرغ . (منتهی الارب ) (آنندرا
تاکرایلغتنامه دهخداتاکرای . [ ک ِ ] (اِخ ) رمان نویس انگلیسی (1811- 1863 م .). وی در کلکته متولد شد، یکی از آثارش بازار مکاره ٔ خودنماییهای «هنری اسموند» میباشد، در آثارش زنندگی و
تاکرنلغتنامه دهخداتاکرن . [ ک ُ رُ ] (اِخ ) یکی از بلاد اندلس . (سمعانی ورق 102). رجوع به تاکرنی شود.
تاکرنیلغتنامه دهخداتاکرنی . [ ک ُ رُن ْ نی ] (اِخ ) محمدبن سعد تاکرنی مکنی به ابوعامرالکاتب الاندلسی . وی از شعرا و نویسندگان بلیغ بود. رجوع به ابوعامر و انساب سمعانی ورق 102 و مع
تاکرنیلغتنامه دهخداتاکرنی . [ ک ُ رُن ْ نی ] (اِخ ) یاقوت آن را تاکَرنی ̍ نوشته و گوید سمعانی آن را بضم کاف و راء و تشدید نون ضبط کرده و آن صحیح است . ناحیتی بزرگ است به اندلس دار
تاکرنیلغتنامه دهخداتاکرنی . [ ک ُ رُن ْ نی / ک َ رُ ] (ص نسبی ) منسوب است به تاکرن که از بلاد اندلس است . (سمعانی ورق 102).
داردانوسلغتنامه دهخداداردانوس . (اِخ ) مؤسس و فرماندار قدیم مملکت تروآ بوده است . بنابر اساطیر یونانی پسر ابوالالهة (مشتری ) است . در شهر کورته (قوریته ) واقع در ناحیه ٔ قدیم اترور
متوکرلغتنامه دهخدامتوکر. [ م ُ ت َ وَک ْ ک ِ ] (ع ص ) سنگدان پر شده ٔ مرغ . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شکم پر شده ٔ کودک . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب
پتکلغتنامه دهخداپتک . [ پ ُ ] (اِ) کدین بزرگ آهنگران . (اسدی ). فطیس . خایسک بزرگ . مطراق . مطرقه . آنچه آهنگران با آن کوبند. مطرقه ای بزرگ از فولاد که آهنگران بدان پولاد و آهن
تنگلوشالغتنامه دهخداتنگلوشا. [ت َ گ َ ] (اِخ ) بمعنی تنگلوش است که کتاب و صفحه ٔ لوشای حکیم باشد، چه تنگ بمعنی صفحه و لوشا نام حکیمی است رومی و بعضی گویند بابلی بوده و او صاحب علم