توپ و تشرلغتنامه دهخداتوپ و تشر. [ پ ُ ت َ ش َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) سخنان درشت و سخت . (فرهنگ فارسی معین ). اشتلم . داد و فریاد ترسانیدن کسی را: با این توپ و تشرها او از میدان درن
توپوگرافیفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنقشهبرداری از موقعیت طبیعی، محلی، یا ناحیهای با شرح چگونگی آن.
الکترود توپودریflux cored electrodeواژههای مصوب فرهنگستانالکترود مرکب لولهای دارای فلز پُرکن، شامل غلافی فلزی و مغزهای از مواد پودری مختلف که سربارة بسیار تولید میکند و روی مهرة جوش را میپوشاند
جوشکاری قوسی توپودریflux cored arc welding, FCAW, CO2 welding1, MIG weldingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جوشکاری قوسی بدون اعمال فشار که در آن بین الکترود لولهایشکل بهعنوان فلز پرکننده و حوضچۀ جوش قوس ایجاد میشود و دود و سربارۀ حاصل از تجزیۀ پودر با استفاد
پرخاشفرهنگ مترادف و متضاد۱. تشر، توپوتشر، درشتی، عتاب، معاتبه، واخواهی ۲. پیکار، جنگ، ستیزه، غزا، کارزار، محاربه، نبرد، نزاع ≠ نوازش