توپالغتنامه دهخداتوپا. (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند سیب را گویند و به عربی تفاح خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). در برهان بمعنی سیب آورده و نوشته لغت زند است .
توپال عثمانلغتنامه دهخداتوپال عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) عثمان پاشا. سردار عثمانی که با نادرشاه افشار در صفر 1145 هَ . ق . در حوالی بغدادجنگید و لشکر ایران را شکست داد و مجبور به عقب نشینی
توپاللغتنامه دهخداتوپال . (اِ)ریزه ٔ زر و سیم و مس و امثال آن باشد و آنرا براده نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ). همان توبال به بای موحده است . (برهان ) (آنندراج ).
توپال عثمانلغتنامه دهخداتوپال عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) عثمان پاشا. سردار عثمانی که با نادرشاه افشار در صفر 1145 هَ . ق . در حوالی بغدادجنگید و لشکر ایران را شکست داد و مجبور به عقب نشینی
توپاللغتنامه دهخداتوپال . (اِ)ریزه ٔ زر و سیم و مس و امثال آن باشد و آنرا براده نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ). همان توبال به بای موحده است . (برهان ) (آنندراج ).