توهملغتنامه دهخداتوهم . [ ت َ وَهَْ هَُ ] (ع مص ) گمان بردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). در وهم انداختن و گمان بردن . (آنندرا
توهمفرهنگ مترادف و متضاد۱. پندار، خیال، زعم، ظن، گمان، وهم ≠ یقین ۲. بیم، ترس، اضطراب، وحشت ۳. پنداشتن، گمان کردن
غازانلغتنامه دهخداغازان . (اِخ ) فرزند ارغون بن اباقابن هولاکوبن تولوی بن چنگیز، هفتمین ایلخانان مغولی (از هلاکو ببعد) ایران است که از سال 694 تا سال 703 هَ . ق . فرمانروای کشور
مسلمانلغتنامه دهخدامسلمان . [ م ُ س َ ] (ص ) متدین به دین اسلام . (ناظم الاطباء). صاحب غیاث اللغات و به تبع او صاحب آنندراج گوید: مسلمان در اصل «مسلم مان » بوده است ، یعنی مانندمس
بودالغتنامه دهخدابودا. (اِخ ) این لغت از سانسکریت «بودها» (بمعنی بیدار، آگاه ، باهوش ، زرنگ ، خردمند) نام وی سیدارتمه گوتمه و مشهور است به ساکیامونی (حکیم قبیله ٔ ساکیا) یا ساکی
توهدلغتنامه دهخداتوهد. [ ت َ وَهَْ هَُ ] (ع مص )گائیدن زن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || در کار داشتن . (از اقرب الموارد).
توضملغتنامه دهخداتوضم . [ ت َ وَض ْ ض ُ ] (ع مص ) مجامعت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). گائیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).