زایجهلغتنامه دهخدازایجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِ) زایجه لوحه ٔ مربع یا دائره واری است که برای نشان دادن مواضع ستارگان در فلک ، ساخته میشود تا برای بدست آوردن حکم [ طالع ] مولد [ ولادت
زنگارلغتنامه دهخدازنگار. [ زَ ] (اِ) مزیدعلیه زنگ ، و سبزه و سبزی از تشبیهات اوست و با لفظ ریختن و افتادن بر چیزی کنایه از پیدا شدن زنگ و با لفظ زدن و کشیدن و گرفتن و برداشتن کنا
خوردگی کاواکیcavitation corrosionواژههای مصوب فرهنگستانفرایند توأم خوردگی و کاواکزایی در تماس با شاره
جنابهلغتنامه دهخداجنابه . [ ج ُ ب َ / ب ِ ] (اِ) دو کودک را گویند که یک بار از مادرمتولد شده باشند و عرب توأمان گویند. (برهان ). بچه ای که با بچه ٔ دیگر توأماً از یک مادر زایید
سینمالغتنامه دهخداسینما. [ ن ِ ] (فرانسوی ، اِ) ملخص «سینماتوگراف » و آن نمایش مناظر و اشیاء و اشخاص است بر روی پرده بوسیله ٔ دستگاه مخصوص . (فرهنگ فارسی معین ). فن و صنعت و هنر