تونهلغتنامه دهخداتونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) چله ٔ جولاهگان باشد و آن تاری است که از پهنای کار جولاهگان زیاد آید. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ریشه و طراز. (ناظم الاطباء
تانهلغتنامه دهخداتانه . (اِخ ) موضعی است در هند که در مشرق آن دو قصبه ٔ «بهروج » و «رهنجور» قرار دارند. رجوع به ماللهند بیرونی ص 100 و 102 و التفهیم چ جلال همایی ص 198 و نزهةالق
تونقلغتنامه دهخداتونق . [ ن َ ] (معرب ، اِ) معرب تونک یا تونه . مطرزی در المغرب در ذیل الاتون آرد: یستعار لمایطبخ فیه الاَّجر و یقال له بالفارسیة خمدان و تونق و داشوزن . (از مغر
استروولغتنامه دهخدااستروو. [ اِ رو وْ ] (اِخ ) ویلهلم . یکی از اخترشناسان و حکمای ریاضی روسیه ، مولد 1793 در آلتونه و وفات 1864 م . وی رئیس هیأتی از دانشمندان بود که تنظیم نقشه ٔ
اصکلغتنامه دهخدااصک . [ اِ ص ِ ] (اِخ ) معرب اسک . مرکز بلاد اسلاوهای اتریش است و آن شهر دژمانندی است واقع بر ساحل نهر دراوه نزدیک تلاقی آن به تونه ، دارای 13000 تن سکنه و پایگ
راتیسبونهلغتنامه دهخداراتیسبونه . [ ب ُ ن ِ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای مرکزی پالاتینات بالا در باویر، در 105هزارگزی شمال شرقی مونیخ و ساحل راست «تونه » واقع شده است . شهری است قدیمی