تومارکاجلغتنامه دهخداتومارکاج . (ص مرکب ) به معنی زناکننده و چنین است در کتب پارسیان آمده . (انجمن آرا) (آنندراج ). از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان است . رجوع به لغت دساتیری ص 240 شو
تومارقامیشلغتنامه دهخداتومارقامیش . (اِخ ) دهی از دهستان گل تپه ٔ فیض اﷲبیگی است که در بخش مرکزی شهرستان سقّز واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
تومارقامیشلغتنامه دهخداتومارقامیش . (اِخ ) دهی از دهستان گل تپه ٔ فیض اﷲبیگی است که در بخش مرکزی شهرستان سقّز واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
بازیافتلغتنامه دهخدابازیافت . [ بازْ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب )پیدا کردن . به دست آوردن : من در اثنای آن گیرودار و در ضمن آن پیکار و کارزار [ در ] اندیشه ٔبازیافت آن جوان میبودم
صفویهلغتنامه دهخداصفویه . [ ص َ ف َ وی ی َ ] (اِخ ) سلسله ای از پادشاهان ایران که از 907 تا 1135 هَ . ق . در ایران سلطنت داشتند و در این تاریخ از افغانیان شکست خوردند و پادشاهی آ