توقی کردنلغتنامه دهخداتوقی کردن . [ ت َ وَق ْ قی ک َ دَ ] (مص مرکب ) حذر کردن . پرهیز کردن . اجتناب کردن : بر این موجبات بر مداومت اقداح توفر می نمود و از قداح مدام توقی نمی کرد.(جهانگشای جوینی ). رجوع به توقی و توقی جستن شود.
توقیلغتنامه دهخداتوقی .[ ت َ وَق ْ قی ] (ع مص ) (از «وق ی ») حذر کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). پرهیز کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حذر کردن و ترسیدن . (از اقرب الموارد). خود را نگاه داشتن از چیزی . (آنندراج ). نگهبانی . (غیاث اللغات ). پرهیز کردن . اتقاء. تجن
توقیع کردنلغتنامه دهخداتوقیع کردن . [ ت َ / تُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) نشان کردن و صحه گذاشتن پادشاه یا رئیس نامه و فرمان را جهت نفاذ و تأکید : دل وی را در باید یافت و نامه نبشت تا توقیع کنم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 8
توقیف کردنلغتنامه دهخداتوقیف کردن . [ ت َ /تُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) نگاه داشتن و ضبط کردن . (ناظم الاطباء). بازداشت کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حبس کردن . زندان کردن . به زندان کردن . بازداشتن .
توقیف کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازداشت کردن، جلب کردن، دستگیر کردن ≠ رها کردن ۲. حبس کردن، زندانی کردن، محبوس کردن ≠ آزاد ساختن ۳. ضبط کردن ≠ واپسدادن، رفع توقیف کردن
توقی جستنلغتنامه دهخداتوقی جستن . [ ت َ وَق ْ قی ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) دوری جستن . اجتناب کردن . حذر کردن : و از غائله ٔ فتن به خشوع و خضوع توقی جست . (جهانگشای جوینی ).
تحصیلغتنامه دهخداتحصی . [ ت َ ح َص ْ صی ] (ع مص ) توقی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). نگاه داشته شدن و پناه داده شدن . (ناظم الاطباء).
توقیلغتنامه دهخداتوقی .[ ت َ وَق ْ قی ] (ع مص ) (از «وق ی ») حذر کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). پرهیز کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حذر کردن و ترسیدن . (از اقرب الموارد). خود را نگاه داشتن از چیزی . (آنندراج ). نگهبانی . (غیاث اللغات ). پرهیز کردن . اتقاء. تجن
متوقیلغتنامه دهخدامتوقی . [ م ُ ت َ وَق ْ قی ] (ع ص )پرهیز کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). حذر کننده و ترسان . (از اقرب الموارد). ترسان . و رجوع به توقی شود. || آگاه و هوشیار. (ناظم الاطباء).
اتقاءلغتنامه دهخدااتقاء. [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) پرهیزیدن . تقوی . وَرَع . پرهیز. پرهیزکاری . ترسیدن . حذر گرفتن . (تاج المصادر). حذر کردن . (زوزنی ). توقی . خویشتن رانگاه داشتن . || چیزی فراپیش چیزی بردن .- اتقأاﷲ ؛ ترسیدن از خدای تعالی .
توقیلغتنامه دهخداتوقی .[ ت َ وَق ْ قی ] (ع مص ) (از «وق ی ») حذر کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). پرهیز کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حذر کردن و ترسیدن . (از اقرب الموارد). خود را نگاه داشتن از چیزی . (آنندراج ). نگهبانی . (غیاث اللغات ). پرهیز کردن . اتقاء. تجن
متوقیلغتنامه دهخدامتوقی . [ م ُ ت َ وَق ْ قی ] (ع ص )پرهیز کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). حذر کننده و ترسان . (از اقرب الموارد). ترسان . و رجوع به توقی شود. || آگاه و هوشیار. (ناظم الاطباء).
هرتوقیلغتنامه دهخداهرتوقی . [ هَُ ] (معرب ، ص ) کفرآمیز. شرک آمیز. معرب هرتیک از زبان فرانسه . (از دزی ج 2).
توقیلغتنامه دهخداتوقی .[ ت َ وَق ْ قی ] (ع مص ) (از «وق ی ») حذر کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). پرهیز کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حذر کردن و ترسیدن . (از اقرب الموارد). خود را نگاه داشتن از چیزی . (آنندراج ). نگهبانی . (غیاث اللغات ). پرهیز کردن . اتقاء. تجن