توقیلغتنامه دهخداتوقی .[ ت َ وَق ْ قی ] (ع مص ) (از «وق ی ») حذر کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). پرهیز کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حذر کردن و ترسیدن . (از اقرب الموارد). خود را نگاه داشتن از چیزی . (آنندراج ). نگهبانی . (غیاث اللغات ). پرهیز کردن . اتقاء. تجن
توقیطلغتنامه دهخداتوقیط. [ ت َ ] (ع مص ) مغاک کردن باران زمین را. || آب که از بالا چکد. مغاک شدن سنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حفره گردیدن میان صخره . (از اقرب الموارد).
توقیحلغتنامه دهخداتوقیح . [ ت َ ] (ع مص ) سم تاب کردن . (تاج المصادر بیهقی ). به پیه گداخته استوار کردن سم را. || به کلوخ و سنگ ، اصلاح کردن حوض را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
توقیدلغتنامه دهخداتوقید. [ ت َ ] (ع مص ) آتش برافروختن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ) (دهار) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به توقد شود.
توقیرلغتنامه دهخداتوقیر. [ ت َ ] (ع مص ) به شکوه داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شکوهمند کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بزرگ داشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تبجیل و تعظیم . (اقرب الموارد). احترام . بزرگداشت . تعزیز. (یادداشت بخط مرحو
توقیتلغتنامه دهخداتوقیت . [ ت َ ] (ع مص ) وقت نهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار). وقت نمودن . (آنندراج ). هنگام ، پیدا کردن . یقال : وقته لیوم کذا؛ مثل اجلته . وقت موقت نعت است از آن و قری ٔ قوله تعالی و اذا الرسل وقتت (قرآن <span class="hl" dir="lt
تحصیلغتنامه دهخداتحصی . [ ت َ ح َص ْ صی ] (ع مص ) توقی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). نگاه داشته شدن و پناه داده شدن . (ناظم الاطباء).
متوقیلغتنامه دهخدامتوقی . [ م ُ ت َ وَق ْ قی ] (ع ص )پرهیز کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). حذر کننده و ترسان . (از اقرب الموارد). ترسان . و رجوع به توقی شود. || آگاه و هوشیار. (ناظم الاطباء).
اتقاءلغتنامه دهخدااتقاء. [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) پرهیزیدن . تقوی . وَرَع . پرهیز. پرهیزکاری . ترسیدن . حذر گرفتن . (تاج المصادر). حذر کردن . (زوزنی ). توقی . خویشتن رانگاه داشتن . || چیزی فراپیش چیزی بردن .- اتقأاﷲ ؛ ترسیدن از خدای تعالی .
پرهیز جستنلغتنامه دهخداپرهیز جستن . [ پ َ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) دوری کردن . اجتناب کردن . حذر نمودن . تحرز. احتراز کردن . توقی . اتقاء. اشاحه : دلاورچو پرهیز جوید ز جفت بماند به آسانی اندر نهفت .فردوسی .
تحرسلغتنامه دهخداتحرس . [ ت َ ح َرْ رُ ] (ع مص ) احتراس . خویشتن را از چیزی نگاه داشتن . (زوزنی ). تحرس از چیزی ؛ خود را پاس داشتن از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خود را از چیزی نگاه داشتن . (آنندراج ). تحفظ. (قطر المحیط). احتراس . توقی و تحفظ. (اقرب الموارد).
توقیطلغتنامه دهخداتوقیط. [ ت َ ] (ع مص ) مغاک کردن باران زمین را. || آب که از بالا چکد. مغاک شدن سنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حفره گردیدن میان صخره . (از اقرب الموارد).
توقیحلغتنامه دهخداتوقیح . [ ت َ ] (ع مص ) سم تاب کردن . (تاج المصادر بیهقی ). به پیه گداخته استوار کردن سم را. || به کلوخ و سنگ ، اصلاح کردن حوض را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
توقیدلغتنامه دهخداتوقید. [ ت َ ] (ع مص ) آتش برافروختن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ) (دهار) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به توقد شود.
توقیرلغتنامه دهخداتوقیر. [ ت َ ] (ع مص ) به شکوه داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شکوهمند کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بزرگ داشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تبجیل و تعظیم . (اقرب الموارد). احترام . بزرگداشت . تعزیز. (یادداشت بخط مرحو
توقی جستنلغتنامه دهخداتوقی جستن . [ ت َ وَق ْ قی ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) دوری جستن . اجتناب کردن . حذر کردن : و از غائله ٔ فتن به خشوع و خضوع توقی جست . (جهانگشای جوینی ).
متوقیلغتنامه دهخدامتوقی . [ م ُ ت َ وَق ْ قی ] (ع ص )پرهیز کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). حذر کننده و ترسان . (از اقرب الموارد). ترسان . و رجوع به توقی شود. || آگاه و هوشیار. (ناظم الاطباء).
هرتوقیلغتنامه دهخداهرتوقی . [ هَُ ] (معرب ، ص ) کفرآمیز. شرک آمیز. معرب هرتیک از زبان فرانسه . (از دزی ج 2).