توقع کردنلغتنامه دهخداتوقع کردن . [ ت َ وَق ْق ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خواهش کردن . خواستن . تمنی کردن . درخواست کردن : اگر مثلاً در ملک ، مشارکت توقع کنی مبذول است . (کلیله و دمنه ).
توقف کردنلغتنامه دهخداتوقف کردن . [ ت َ وَق ْ ق ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توقف نمودن . ایستادن و ایست کردن و فنودن و تردید کردن . (ناظم الاطباء). درنگ کردن . صبر و تحمل کردن . تأخیر و د
توقی کردنلغتنامه دهخداتوقی کردن . [ ت َ وَق ْ قی ک َ دَ ] (مص مرکب ) حذر کردن . پرهیز کردن . اجتناب کردن : بر این موجبات بر مداومت اقداح توفر می نمود و از قداح مدام توقی نمی کرد.(جها
توقیع کردنلغتنامه دهخداتوقیع کردن . [ ت َ / تُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) نشان کردن و صحه گذاشتن پادشاه یا رئیس نامه و فرمان را جهت نفاذ و تأکید : دل وی را در باید یافت و نامه نبشت تا توقی
بند بستنلغتنامه دهخدابند بستن . [ ب َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) توقع و طمع داشتن . (غیاث ) (ناظم الاطباء). طمع بستن و توقع کردن . (آنندراج ). توقعداشتن . طمع داشتن . (فرهنگ فارسی معین )
انجختنلغتنامه دهخداانجختن . [ اَ ج ُ ت َ ] (مص ) برجستن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء). || طمع داشتن . (آنندراج ). خواهش کردن و توقع کردن . || چین دار بو
دندان داشتنلغتنامه دهخدادندان داشتن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) دارای دندان بودن . || کنایه از چشم داشت و توقع داشتن باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء).- دندان بر چیزی داشتن ؛ چشم داشتن و توقع
دندانلغتنامه دهخدادندان . [ دَ ] (اِ) سن . (ترجمان القرآن ) (از برهان ) . هر یک از ساختمان های سخت استخوانی که در دو فک بالا و پایین مهره داران (یا در بسیاری از مهره داران پست )
افضال کردنلغتنامه دهخداافضال کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بخشش کردن . انعام و احسان کردن : توقع است ز انعام دایم المعروف ز بهر آنکه نه امروز میکند افضال .سعدی .