توقع کردنلغتنامه دهخداتوقع کردن . [ ت َ وَق ْق ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خواهش کردن . خواستن . تمنی کردن . درخواست کردن : اگر مثلاً در ملک ، مشارکت توقع کنی مبذول است . (کلیله و دمنه ).
توقعلغتنامه دهخداتوقع. [ ت َ وَق ْ ق ُ ] (ع مص ) چشم داشتن . (زوزنی ) (دهار) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). چشم داشتن به وقوع چیزی . (منت
توقعدیکشنری عربی به فارسیپيش بيني , انتظار , سبقت , وقوع قبل از موعد مقرر , پيشدستي , اميد , توقع , احتمال , حاملگي , بارداري , چشم داشت , پيش بيني کردن
توقعدیکشنری عربی به فارسیپيش بيني کردن , انتظار داشتن , پيشدستي کردن , جلوانداختن , پيش گرفتن بر , سبقت جستن بر , چشم داشتن , منتظر بودن , حامله بودن , پيشگويي کردن , قبلا پيش بيني کردن
بند بستنلغتنامه دهخدابند بستن . [ ب َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) توقع و طمع داشتن . (غیاث ) (ناظم الاطباء). طمع بستن و توقع کردن . (آنندراج ). توقعداشتن . طمع داشتن . (فرهنگ فارسی معین )
انجختنلغتنامه دهخداانجختن . [ اَ ج ُ ت َ ] (مص ) برجستن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء). || طمع داشتن . (آنندراج ). خواهش کردن و توقع کردن . || چین دار بو
دندان داشتنلغتنامه دهخدادندان داشتن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) دارای دندان بودن . || کنایه از چشم داشت و توقع داشتن باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء).- دندان بر چیزی داشتن ؛ چشم داشتن و توقع
دندانلغتنامه دهخدادندان . [ دَ ] (اِ) سن . (ترجمان القرآن ) (از برهان ) . هر یک از ساختمان های سخت استخوانی که در دو فک بالا و پایین مهره داران (یا در بسیاری از مهره داران پست )
افضال کردنلغتنامه دهخداافضال کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بخشش کردن . انعام و احسان کردن : توقع است ز انعام دایم المعروف ز بهر آنکه نه امروز میکند افضال .سعدی .