توقع

tavaqqo'

معنی

۱. انتظار حصول چیزی داشتن.
۲. در انتظار وقوع امری بودن.
۳. چشمداشت.
۴. امید؛ خواهش.

برابر پارسی

چشمداشت

مترادف

۱. امید، انتظار، بیوس، تقاضا، چشمداشت، خواست
۲. مدعا

دیکشنری

expectancy, expectation

جست‌وجوی دقیق

توقع

لغت‌نامه دهخدا

توقع. [ ت َ وَق ْ ق ُ ] (ع مص ) چشم داشتن . (زوزنی ) (دهار) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). چشم داشتن به وقوع چیزی . (منت

توقع

فرهنگ سره

چشمداشت

توقع

دیکشنری عربی به فارسی

پيش بيني , انتظار , سبقت , وقوع قبل از موعد مقرر , پيشدستي , اميد , توقع , احتمال , حاملگي , بارداري , چشم داشت , پيش بيني کردن

توقع

دیکشنری عربی به فارسی

پيش بيني کردن , انتظار داشتن , پيشدستي کردن , جلوانداختن , پيش گرفتن بر , سبقت جستن بر , چشم داشتن , منتظر بودن , حامله بودن , پيشگويي کردن , قبلا پيش بيني کردن

توقع

دیکشنری فارسی به عربی

توقع

جست‌وجوی مشابه

تِوِقُّعْ

گویش گنابادی

در گویش گنابادی یعنی خواسته ، درخواست ، خواستن چیزی ، انتظار

توقع داشتن

لغت‌نامه دهخدا

توقع داشتن . [ ت َ وَق ْ ق ُ ت َ ] (مص مرکب ) چشم براه بودن و انتظار داشتن و امید داشتن . (ناظم الاطباء). چشم داشتن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : بکتوزون پیش اب

توقع کردن

لغت‌نامه دهخدا

توقع کردن . [ ت َ وَق ْق ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خواهش کردن . خواستن . تمنی کردن . درخواست کردن : اگر مثلاً در ملک ، مشارکت توقع کنی مبذول است . (کلیله و دمنه ).