توقصلغتنامه دهخداتوقص . [ ت َ وَق ْ ق ُ ] (ع مص ) جهجهان راه رفتن اسب یا به رفتار میانه ، میان عنق و خبب رفتن یا سخت سپردن در رفتار، گویا می شکند آنچه بر وی می گذرد. (منتهی الار
ترقصلغتنامه دهخداترقص . [ ت َ رَق ْ ق ُ ] (ع مص ) بلند شدن و برآمدن و پست گردیدن و فروشدن (ضد). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بلند شدن و پست گردیدن . (از اقرب الموار
تقصادیلغتنامه دهخداتقصادی . [ ] (اِخ ) علی بن ایبک بن عبداﷲ تقصادی علاءالدین دمشقی . متوفی بسال 801 هَ . ق . است . و تاریخی در حوادث زمان خود نگاشته است . (از اسماء المؤلفین ج 1
تقصارلغتنامه دهخداتقصار. [ ت َ ] (ع اِ) تقصارة. گردن بند. ج ، تقاصیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): تقلدت بالتقصار. (اقرب الموارد).
متوقصلغتنامه دهخدامتوقص . [ م ُ ت َ وَق ْ ق ِ ] (ع ص ) اسب که جهجهان راه رود. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).اسب سخت لگام . (ناظم الاطباء). و رجوع به توقص شود.
ترقصلغتنامه دهخداترقص . [ ت َ رَق ْ ق ُ ] (ع مص ) بلند شدن و برآمدن و پست گردیدن و فروشدن (ضد). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بلند شدن و پست گردیدن . (از اقرب الموار
تقصادیلغتنامه دهخداتقصادی . [ ] (اِخ ) علی بن ایبک بن عبداﷲ تقصادی علاءالدین دمشقی . متوفی بسال 801 هَ . ق . است . و تاریخی در حوادث زمان خود نگاشته است . (از اسماء المؤلفین ج 1
تقصارلغتنامه دهخداتقصار. [ ت َ ] (ع اِ) تقصارة. گردن بند. ج ، تقاصیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): تقلدت بالتقصار. (اقرب الموارد).