تافسیالغتنامه دهخداتافسیا. (اِ) بلغت رومی صمغ سداب دشتی را گویند. (ترجمه ٔ صیدنه ). صمغ سداب است . (بحر الجواهر). دزی تافسیا را به ثافسیا ارجاع کرده و در «ثافسیا» نویسد: آسکله پیو
تخفسلغتنامه دهخداتخفس . [ ت َ خ َف ْ ف ُ ] (ع مص ) بر زمین افتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || بر پهلو خفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ال
ترفسلغتنامه دهخداترفس . [ ت َ رَف ْ ف ُ ] (ع مص ) به افراط خوردن . پرخوری کردن و بحد افراط چاق گردیدن . (از دزی ج 1 ص 145).
تسفسطلغتنامه دهخداتسفسط. [ ت َ س َ س ُ ] (ع مص ) سفسطة. سوفسطایی شدن : این تسفسط نیست تقلیب خداست می نماید که حقیقتها کجاست . مولوی .پس تسفسط آمد این دعوی جبرلاجرم بدتر بود زین ه
تفسیالغتنامه دهخداتفسیا. [ ت َ ] (معرب ، اِ) صمغ سداب دشتی است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). به یونانی صمغ سداب کوهی است . و بعضی گویند صمغ سداب صحرایی . (برهان ). تاپسیا که صمغ سداب
تافسیالغتنامه دهخداتافسیا. (اِ) بلغت رومی صمغ سداب دشتی را گویند. (ترجمه ٔ صیدنه ). صمغ سداب است . (بحر الجواهر). دزی تافسیا را به ثافسیا ارجاع کرده و در «ثافسیا» نویسد: آسکله پیو
تخفسلغتنامه دهخداتخفس . [ ت َ خ َف ْ ف ُ ] (ع مص ) بر زمین افتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || بر پهلو خفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ال
ترفسلغتنامه دهخداترفس . [ ت َ رَف ْ ف ُ ] (ع مص ) به افراط خوردن . پرخوری کردن و بحد افراط چاق گردیدن . (از دزی ج 1 ص 145).
تسفسطلغتنامه دهخداتسفسط. [ ت َ س َ س ُ ] (ع مص ) سفسطة. سوفسطایی شدن : این تسفسط نیست تقلیب خداست می نماید که حقیقتها کجاست . مولوی .پس تسفسط آمد این دعوی جبرلاجرم بدتر بود زین ه