تفنگگویش اصفهانی تکیه ای: tofang طاری: töfang طامه ای: tofang طرقی: tefeng کشه ای: tefeng نطنزی: tefeng
تفنگسرپرگویش اصفهانی تکیه ای: sarpor طاری: töfang-e sarpor طامه ای: tofang-e sarpor طرقی: tefeng-e sarpor کشه ای: tefeng-e sarpor نطنزی: sarpor
تفنگ انداختنلغتنامه دهخداتفنگ انداختن . [ ت ُ ف َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) تیر انداختن . تیراندازی . خالی کردن گلوله ٔ تفنگ .
تفنگ خوردنلغتنامه دهخداتفنگ خوردن . [ ت ُ ف َ خوَرْ / خُر دَ ] (مص مرکب ) تیر خوردن . گلوله خوردن . فرود آمدن گلوله ٔ تفنگ بر بدن : به اشتهای غرض پسندان زیان ندارد تفنگ خوردن . بیدل (
تفنگ چیلغتنامه دهخداتفنگ چی . [ ت ُ ف َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) تفنگ بردار. (آنندراج ). مأخوذ از ترکی کسی که دارای تفنگ است و تفنگ را بر دوش حمل میکند. (ناظم الاطباء). تفنگدار. (یاد
تفنگ انداختنلغتنامه دهخداتفنگ انداختن . [ ت ُ ف َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) تیر انداختن . تیراندازی . خالی کردن گلوله ٔ تفنگ .
تفنگ خوردنلغتنامه دهخداتفنگ خوردن . [ ت ُ ف َ خوَرْ / خُر دَ ] (مص مرکب ) تیر خوردن . گلوله خوردن . فرود آمدن گلوله ٔ تفنگ بر بدن : به اشتهای غرض پسندان زیان ندارد تفنگ خوردن . بیدل (
تفنگ چیلغتنامه دهخداتفنگ چی . [ ت ُ ف َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) تفنگ بردار. (آنندراج ). مأخوذ از ترکی کسی که دارای تفنگ است و تفنگ را بر دوش حمل میکند. (ناظم الاطباء). تفنگدار. (یاد