توغللغتنامه دهخداتوغل . [ ت َ وَغ ْ غ ُ ] (ع مص ) دوردرشدن در زمین . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). و همچنین در علم . (از اقرب الموارد). در صراح نوشته که به معنی دور در
توغلفرهنگ انتشارات معین(تَ وَ غُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - دور رفتن . 2 - فرو رفتن در امری . 3 - مبالغه کردن .
توقللغتنامه دهخداتوقل . [ ت َ وَق ْ ق ُ ] (ع مص ) بر کوه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). دور برشدن بز کوهی ، بر کوه . (زوزنی ). بر کوه برآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطب
توغلالغتنامه دهخداتوغلا. (اِخ ) نام رودی در بلاد ایغور به قراقورم و آن با رود سلنکا، در قملانجو بهم پیوندد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تاریخ جهانگشا ج 1 ص 40 شود.
توغلقتیمورخانلغتنامه دهخداتوغلقتیمورخان . [ ] (اِخ ) ابن ایملخواجه ٔبن دواخان که در دوران امیرتیمور گورکان در الوس جغتای جته پادشاه بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 76 و 93 و صص 398-
اشک توغلیلغتنامه دهخدااشک توغلی . [ ] (اِخ ) یا اسک توغلی . از سرداران معاصر غازان بود که بسال 695 هَ . ق . برادر وی اینه بک با چند سردار دیگر ایلدار را که گریخته بود تعقیب کردو بر و
تغلقلغتنامه دهخداتغلق . [ ت ُ ل ُ ] (اِ) بمعنی سردار از لغات ترکی نوشته شد و نام پادشاهی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
تبغللغتنامه دهخداتبغل . [ ت َ ب َغ ْ غ ُ ] (ع مص ) مانند کردن شتر خود را به استر در فراخ روی . (از ذیل اقرب الموارد).
توغلالغتنامه دهخداتوغلا. (اِخ ) نام رودی در بلاد ایغور به قراقورم و آن با رود سلنکا، در قملانجو بهم پیوندد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تاریخ جهانگشا ج 1 ص 40 شود.
توغلقتیمورخانلغتنامه دهخداتوغلقتیمورخان . [ ] (اِخ ) ابن ایملخواجه ٔبن دواخان که در دوران امیرتیمور گورکان در الوس جغتای جته پادشاه بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 76 و 93 و صص 398-
اشک توغلیلغتنامه دهخدااشک توغلی . [ ] (اِخ ) یا اسک توغلی . از سرداران معاصر غازان بود که بسال 695 هَ . ق . برادر وی اینه بک با چند سردار دیگر ایلدار را که گریخته بود تعقیب کردو بر و