توصیهفرهنگ مترادف و متضاد۱. اندرز، پیشنهاد، سفارش، نصیحت، وصیت، وعظ ۲. سفارش کردن ۳. اندرز دادن، نصیحت کردن ۴. وصیت کردن
توصیةلغتنامه دهخداتوصیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) اندرز کردن و فرمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). اندرز کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل
توصیه کردنلغتنامه دهخداتوصیه کردن . [ ت َ / تُو ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندرز و نصیحت کردن . (ناظم الاطباء). سفارش کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
توصیه کردنلغتنامه دهخداتوصیه کردن . [ ت َ / تُو ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندرز و نصیحت کردن . (ناظم الاطباء). سفارش کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
توصیةلغتنامه دهخداتوصیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) اندرز کردن و فرمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). اندرز کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل
adviseدیکشنری انگلیسی به فارسیتوصیه، مشورت دادن، نصیحت کردن، توصیه دادن، پند دادن، اگاهانیدن، قضاوت کردن، رایزنی کردن، خبر دادن