توشلغتنامه دهخداتوش . (اِ) به زبان پهلوی طاقت بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 216). به معنی تاب و طاقت و توانائی باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). طاقت . (فرهنگ جهانگیری ). توانائی ک
توش و پوشتلغتنامه دهخداتوش و پوشت . [ ش ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قدرت و توانائی و شوکت و جلال . (ناظم الاطباء).
توش و پوشتلغتنامه دهخداتوش و پوشت . [ ش ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قدرت و توانائی و شوکت و جلال . (ناظم الاطباء).
توشتلغتنامه دهخداتوشت . [ ت َ وِ ] (اِمص ، اِ) تابش و حرارت . (ناظم الاطباء). رجوع به توش و تابش و تو و تاب شود.