توزین بارload weighingواژههای مصوب فرهنگستانتعیین وزن بار وسیلۀ نقلیۀ ریلی ازطریق اندازهگیری بخشی از بار و برآورد وزن کل بار با استفاده از شیر توزین
توزیعلغتنامه دهخداتوزیع. [ ت َ ](ع مص ) وابخشیدن چیزی میان گروهی . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پخش کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بخش کردن . (آنندراج ) (غیاث اللغات
توزیعفرهنگ مترادف و متضاد۱. پخش، پراکنش، ۲. پراکندن، پخش کردن، پراکنده ساختن ۳. بخش، تسهیم، تقسیم، قسمت
دایرهلغتنامه دهخدادایره . [ ی ِ رَ ] (ع ص ) دایرة. مؤنث دایر. دائرة. دورزننده . گردنده . || (اِ) دائرة. در اصطلاح هندسه شکلی باشد مسطح و مدور و خطی گرد وی درگرفته ، و در اندرون
اسم مصدرلغتنامه دهخدااسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید : بفعله المصدر الحق فی العمل مضافاً او مجرداً او مع اَل ان کان فع
برگلغتنامه دهخدابرگ . [ ب َ ] (اِ) آن جزء از هر گیاهی که نازک و پهن است و از کناره های ساقه و یا شاخه های باریک میروید. (ناظم الاطباء). به عربی ورق گویند. (از برهان ). جزوی از
پنبهلغتنامه دهخداپنبه . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ] (ا) گیاهی که از الیاف غوزه ٔ آن ریسمان و پارچه کنند. کرشَف . کُرسُف . کرفُس . کرسوف . قضم . قطب . بِرَس ْ. قُطْن . قُطُن ّ. طُوط. قور
شرفلغتنامه دهخداشرف . [ ش َ رَ ] (ع اِ) بلندی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || جای بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مکان مرتفع.(ف