توریدلغتنامه دهخداتورید. [ ت َ ] (ع مص ) گلگون کردن .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). گلگون کردن رخسار را. یقال : وردت المراءة خدها؛ اذا حمرت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)
توریدلغتنامه دهخداتورید. [ ت ُ ] (اِخ ) دارالحکومه ٔ قدیم روس که شامل کریمه و چند کشور مجاور آن بوده است . (از لاروس ). شبه جزیره ای است در شمال دریای سیاه و جنوب روسیه که امروز
توریدنلغتنامه دهخداتوریدن . [ دَ ] (مص ) به معنی تولیدن باشد که رمیدن و دور شدن و به یک سو رفتن است . (برهان ). به معنی رمیدن و دور شدن بود و تولیدن نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ).
خرسونس توریدلغتنامه دهخداخرسونس تورید. [ خ ِ ن ِ ] (اِخ ) نام دولتی بوده است در دریای سیاه کنار بوسفور و آن همان دولت قریم یا دولت شبه جزیره ٔ کریمه بوده است . این دولت بزمان حکومت مهرد
توریدنلغتنامه دهخداتوریدن . [ دَ ] (مص ) به معنی تولیدن باشد که رمیدن و دور شدن و به یک سو رفتن است . (برهان ). به معنی رمیدن و دور شدن بود و تولیدن نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ).