تورنگلغتنامه دهخداتورنگ . [ رَ ] (اِ) خروس صحرائی را گویند که تذروباشد. (برهان ) (آنندراج ). خروس صحرائی . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). بعضی به معنی تذرو گفته اند مرادف ترنگ
تورنگ تپهلغتنامه دهخداتورنگ تپه . [ رَ ت َپ ْ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) در دوازده میلی استرآباد است که در آنجا حفاریها و کاوشهای فراوانی شد و آثار و اشیاء قابل ملاحظه بدست آمد. رجوع به تاری
ترنگبینلغتنامه دهخداترنگبین . [ ت َ رَ گ َ ] (اِ)ترنجبین . (ناظم الاطباء). بر وزن و معنی ترنجبین است : و آنرا به عربی من گویند و معرب آن ترنجبین است . (از انجمن آرا). و رجوع به ترا
تورنگ تپهلغتنامه دهخداتورنگ تپه . [ رَ ت َپ ْ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) در دوازده میلی استرآباد است که در آنجا حفاریها و کاوشهای فراوانی شد و آثار و اشیاء قابل ملاحظه بدست آمد. رجوع به تاری