تورقلغتنامه دهخداتورق . [ ت َ وَرْ رُ ] (ع مص ) برگ خوردن شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تورقفرهنگ انتشارات معین(تَ وَ رُّ) [ ع . ] (مص م .) 1 - ورقه ورقه شدن جسمی . 2 - برگ خوردن شتر و غیره .
خوردگی تورقیexfoliation corrosion, lamellar corrosionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی موضعی که در زیر سطح و در مناطقی موازی با سطح اتفاق میافتد و در نتیجۀ آن فلز خوردهشده بهصورت لایههای نازک ظاهر میشود
لایهبندی تورقپذیرfissile beddingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی لایهبندی شامل برگلایههایی با ضخامت کمتر از 2 میلیمتر
لایسنگsiltstoneواژههای مصوب فرهنگستانسنگی تورقناپذیر و سختشده که دانههای آن عمدتاً از لای تشکیل شده است
رُسسنگclaystoneواژههای مصوب فرهنگستانسنگ رسوبی متراکم و تورقناپذیر و ریزدانه که عمدتاً از ذراتی به اندازۀ رُس تشکیل شده است
رُسسنگ متراکمargillite/ argillyteواژههای مصوب فرهنگستانگِلسنگی کاملاً متراکم و تورقناپذیر حاوی دانههایی به اندازۀ رُس و لای
قلعفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهفلزی نرم و نقرهایرنگ که قابل تورق و سختتر از سرب است و در دمای ۲۳۱ درجه سانتیگراد ذوب میشود و خالص آن در طبیعت پیدا نمیشود و همیشه مرکب با اکسیژن و گوگرد