مرکز اطلاعات گردشگریtourist information centre, tourist information bureau, tourist information office, TIOواژههای مصوب فرهنگستاندفتری که اطلاعات مربوط به جاذبهها و تسهیلات و خدمات و حتی ذخیرۀ جا در اقامتگاهها را در اختیار گردشگران و بازدیدکنندگان قرار میدهد اختـ . ماگ
توریسلغتنامه دهخداتوریس . [ ت َ ] (ع مص ) به ورس رنگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). و آن (ورس ) نباتی باشد که به زعفران ماند. (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به ورس شود.
توریشلغتنامه دهخداتوریش . [ ت َ ] (ع مص ) بر یکدیگر برآغالیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). برآغالانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فتنه کردن میان مردم و درهم انداختن مردم را به دشمنی . (آنندراج ).
توریصلغتنامه دهخداتوریص . [ ت َ ] (ع مص ) به یکبار بیضه نهادن ماکیان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به یکبار انداختن مرد غائط را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || به یکبار انداختن ماکیان بر خایه نشسته پیخال را. (منتهی الارب ).
تورسانطلغتنامه دهخداتورسانط. (اِخ ) دهی از دهستان میرعبدی است که در بخش دشتیاری شهرستان چابهار واقع است و100تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
تورسنگgabionواژههای مصوب فرهنگستانقفسی توری پر از قلوهسنگ و قطعات مختلف که با قرار دادن تعدادی از آنها بر روی هم، بهصورت خشکهچینی، از ریزش دیوارۀ خاکی جلوگیری میکنند
غریغوار التوریلغتنامه دهخداغریغوار التوری . [ غ ِ غ ُ رُت ْ ت َ ] (اِخ ) تعریب گرگوار دو تورس . رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 36 و رجوع به گرگوار دو تورس شود.
متورسلغتنامه دهخدامتورس . [ م ُ ت َ وَرْ رِ ] (ع ص ) کسی که بر بدن خود گیاه ورس مالیده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تورس شود.
سان بلانسیلغتنامه دهخداسان بلانسی . [ سام ْ بْلا / ب ِ س ِ ] (اِخ ) ژاک د بن . مطلع در امور مالی فرانسه . متولد در تورس (در حدود 1457 - 1527م .). وزیر لویی دوازدهم و فرانسوای اول . او به اختلاس از
تورسانطلغتنامه دهخداتورسانط. (اِخ ) دهی از دهستان میرعبدی است که در بخش دشتیاری شهرستان چابهار واقع است و100تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
تورسنگgabionواژههای مصوب فرهنگستانقفسی توری پر از قلوهسنگ و قطعات مختلف که با قرار دادن تعدادی از آنها بر روی هم، بهصورت خشکهچینی، از ریزش دیوارۀ خاکی جلوگیری میکنند
متورسلغتنامه دهخدامتورس . [ م ُ ت َ وَرْ رِ ] (ع ص ) کسی که بر بدن خود گیاه ورس مالیده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تورس شود.