تتراهیبریدیسملغتنامه دهخداتتراهیبریدیسم . [ ت ِ ] (اِ) اصطلاح بیولوژی . رجوع به بیولوژی وراثت دکتر خبیری ص 52 شود.
تراهیلغتنامه دهخداتراهی . [ ت َ ] (ص ، اِ) نوباوه . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). میوه ٔ نوباوه و نورسیده را گویند. (برهان ). میوه ٔ نوباوه و نوبر است . (انجمن آرا) (آنندراج
تراهیلغتنامه دهخداتراهی . [ ت َ ] (ع مص ) همدیگر صلح نمودن و آرمیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توادع ، و آن از معنی وداعة است . (اقرب الموارد). رفتار قوم به آرامش و رفق با
تواهیلغتنامه دهخداتواهی . [ ت َ ] (حامص ) تباهی است که نابودکرده شده و ضایعگردیده و به کمال نرسیده باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). بمعنی تباهی است که ضایع و نابودشده باشد. (انج
فردوسلغتنامه دهخدافردوس . [ ف ِ دَ ] (معرب ، اِ) بهترین جای در بهشت . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بهشت . ج ، فَرادیس . (منتهی الارب ). بهشت را گویند. (برهان ). دکتر معین
تتراهیبریدیسملغتنامه دهخداتتراهیبریدیسم . [ ت ِ ] (اِ) اصطلاح بیولوژی . رجوع به بیولوژی وراثت دکتر خبیری ص 52 شود.
تراهیلغتنامه دهخداتراهی . [ ت َ ] (ص ، اِ) نوباوه . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). میوه ٔ نوباوه و نورسیده را گویند. (برهان ). میوه ٔ نوباوه و نوبر است . (انجمن آرا) (آنندراج
تراهیلغتنامه دهخداتراهی . [ ت َ ] (ع مص ) همدیگر صلح نمودن و آرمیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توادع ، و آن از معنی وداعة است . (اقرب الموارد). رفتار قوم به آرامش و رفق با
تواهیلغتنامه دهخداتواهی . [ ت َ ] (حامص ) تباهی است که نابودکرده شده و ضایعگردیده و به کمال نرسیده باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). بمعنی تباهی است که ضایع و نابودشده باشد. (انج