توذلغتنامه دهخداتوذ. (اِخ ) قریه ای است از قراء سمرقند که در سه فرسنگی آن واقع است . محمدبن ابراهیم بن خط-اب توذی و پسر او ابواللیث نصربن محمدبن ابراهیم توذی بدان نسبت دارند. (
توزلغتنامه دهخداتوز. (اِخ ) شهری است در سرحد پارس قریب به اهواز و معرب آن توج است . (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ). اما در قاموس ، توج و توز هر دو به تشدید «واو» آورده و گ
توزلغتنامه دهخداتوز. (ع اِ) طبیعت و خلق . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || چوب بازی کچه . || درختی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به توز شود.
توزلغتنامه دهخداتوز. (نف ) جمعکننده و برآورنده و کشنده و حاصل کننده را نیز گویند. (برهان ). کشنده و گذارنده . (فرهنگ رشیدی ). جوینده و اندوزنده و دوشنده . (غیاث اللغات ) (آنندر
توزلغتنامه دهخداتوز. (اِ) به معنی تاخت و تاراج است . (برهان ). تاخت و تاراج و غارت و یغما و حمله و هجوم . (ناظم الاطباء). تاخت و تاز. (فرهنگ جهانگیری ). || پوست درختی است که بر
توذرنجلغتنامه دهخداتوذرنج . [ ذَ رَ ] (معرب ، اِ) معرب تودری . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به توذری و تودری شود.
توذریلغتنامه دهخداتوذری . [ ذَ ] (معرب ، اِ) معرب تودری . (بحر الجواهراز یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تودری شود.
توذفلغتنامه دهخداتوذف . [ ت َ وَذْذُ ] (ع مص ) توذیف . (منتهی الارب ). گام نزدیک نهادن و دوش جنبان ، خرامان رفتن و شتاب رفتن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع
توذللغتنامه دهخداتوذل . [ ت َ وَذْ ذُ ] (ع مص ) بریدن گوشت را بی تقسیم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد).
توذنلغتنامه دهخداتوذن . [ ت َ وَذْ ذُ ] (ع مص ) حیله کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || صرف کردن و برگردانیدن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || زدن . (از اقرب
توذرنجلغتنامه دهخداتوذرنج . [ ذَ رَ ] (معرب ، اِ) معرب تودری . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به توذری و تودری شود.
توذریلغتنامه دهخداتوذری . [ ذَ ] (معرب ، اِ) معرب تودری . (بحر الجواهراز یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تودری شود.
توذفلغتنامه دهخداتوذف . [ ت َ وَذْذُ ] (ع مص ) توذیف . (منتهی الارب ). گام نزدیک نهادن و دوش جنبان ، خرامان رفتن و شتاب رفتن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع
توذللغتنامه دهخداتوذل . [ ت َ وَذْ ذُ ] (ع مص ) بریدن گوشت را بی تقسیم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد).
توذنلغتنامه دهخداتوذن . [ ت َ وَذْ ذُ ] (ع مص ) حیله کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || صرف کردن و برگردانیدن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || زدن . (از اقرب