توتزارلغتنامه دهخداتوتزار. (اِ مرکب ) جایی که درختان توت در آن زیاد باشد. توتستان . (فرهنگ فارسی معین ).
الم توتزارلغتنامه دهخداالم توتزار. [ اَ ل َ ] (اِخ ) یکی ازدیههای هزار پی شهرستان آمل . رجوع به مازندران و استراباد رابینو ص 113 و ترجمه ٔ همان کتاب ص 152 شود.
توتیارنگلغتنامه دهخداتوتیارنگ . [ رَ ] (ص مرکب ) به رنگ توتیا.مانند توتیا. به خاصیت توتیا. سرمه صفت : برآمد گردی از ره توتیارنگ که روشن چشم ازو شد چشمه در سنگ . نظامی .از پرّه ٔ دشت
تپهلغتنامه دهخداتپه . [ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان مرکزی شهرستان لنگرود است که در 9 هزارگزی خاور لنگرود متصل به راه فرعی لنگرود به چمخاله واقع است . جلگه ای معتدل و مرط
رامزپاشالغتنامه دهخدارامزپاشا.[ م ِ ] (اِخ ) عبداﷲ رامز پاشا، از وزراء و گویندگان عهد سلطان محمودخان دوم بود. در سال 1189 هَ . ق . بهمراهی پدرش باسلامبول عزیمت کرد و بتحصیل دانش پرد
نی زارلغتنامه دهخدانی زار. [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان اراضی نیزار بخش مرکزی شهرستان قم در 52هزارگزی جنوب غربی قم متصل به جاده ٔ قم به اصفهان . در جلگه ای بر کنار رود واقع و دار
فرح زادلغتنامه دهخدافرح زاد. [ ف َ رَ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شمیران شهرستان تهران ، واقع در 9هزارگزی باختر تجریش و 12هزارگزی تهران . ناحیه ای است واقع در دامنه ٔ کوهستان ، سردسیر
زمیلغتنامه دهخدازمی . [ زَ ] (اِ)مخفف زمین است که به عربی ارض خوانند. (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). مأخوذ اززم که بمعنی سردی است و جوهر ارض سرد است