توتنلغتنامه دهخداتوتن . [ ت ُ ت ُ ] (ترکی ، اِ) تنباکوی چپق و سیگار. (ناظم الاطباء). رجوع به توتون شود.
توتنلغتنامه دهخداتوتن . [ ت ُ ت ُ ] (اِخ ) قومی از ژرمانی قدیم . آنان با سیمبرها به گُل حمله بردند و توسط ماریوس ، در اکس - آن - پروانس بسال 102 ق .م . مغلوب و پراکنده شدند. (فر
توطنلغتنامه دهخداتوطن . [ ت َ وَطْ طُ ] (ع مص ) جای گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). وطن گرفتن . (زوزنی ) (از اقرب الموارد). اقامت در جائی که گ
توطنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. وطن اختیار کردن؛ شهری را وطن خود قرار دادن.۲. [قدیمی] جا گرفتن.۳. [قدیمی] خود را برای امری یا پیشامدی آماده کردن و دل بر آن نهادن.
حسین تبریزیلغتنامه دهخداحسین تبریزی . [ ح ُ س َ ن ِ ت َ ] (اِخ ) ابن عبدالعلی توتنجی متکلم . او راست : ازالة الوساوس دررد نصارا و در 1346 هَ . ق . / 1928 م . زنده بوده است . (معجم المو