توبه کردنلغتنامه دهخداتوبه کردن . [ ت َ / تُو ب َ / ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب )پشیمان شدن و بازگشت از گناه . (ناظم الاطباء). هود. تهود. تحرج . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : از چه توبه نکند
توبه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دن، شرمنده شدن، شرمساربودن، پشیمان شدن، اقرار کردن، پوزش طلبیدن، دلجویی کردن، کفاره دادن، متأسف شدن، درس گرفتن، یاد گرفتن، تغییر عقیده دادن توبه
تبه کردنلغتنامه دهخداتبه کردن . [ ت َ ب َه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تباه کردن . هلاک کردن . کشتن . نابود کردن : بشمشیر از آن لشکر نامدارتبه کرد بسیار در کارزار. فردوسی .تبه خواست کردن
توجه کردنلغتنامه دهخداتوجه کردن . [ ت َ وَج ْ ج ُه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توجه نمودن . دقت کردن . روی کردن به چیزی . مراقبت کردن . || نظر مرحمت بکسی داشتن . ملاطفت و مهربانی کردن بکسی
توده کردنلغتنامه دهخداتوده کردن . [دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چون تلی ساختن ، مانند خرمن جو و گندم و مانند آن . (صحاح الفرس از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تپه کردن . پشته کردن . تل کر
توشه کردنلغتنامه دهخداتوشه کردن . [ ش َ / ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آذوقه ٔ راه کردن . ذخیره کردن . بضاعت ساختن : توشه از طاعت یزدانت همی باید کردکه در این صعب سفر طاعت او توشه ٔ ماست