تبارهلغتنامه دهخداتباره . [ ت َ رَ ] (اِ) آسیب و صدمه . (ناظم الاطباء). اشتینگاس این کلمه را باقید تردید بمعنی کوفتگی ، له شدن ... معنی کرده است .
توارهلغتنامه دهخداتواره . [ ت َ رَ / رِ ] (اِ) نشیمن و خانه و دیواری را گویند که از نی و علف سازند. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ).
توارهلغتنامه دهخداتواره . [ ت ُ رَ / رِ ] (اِ) خانه ای باشد که در آن بجز سرگین و پلیدی و کاه هیچ نبود. (صحاح الفرس ). خانه ای را گویند که در آن کاه و سرگین و پلیدیها ریزند. (برها
توبرهلغتنامه دهخداتوبره . [ رَ / رِ ] (اِ) بمعنی کیسه که در آن دانه انداخته بخورد اسپان دهند و به عربی آن را مِخْلاة گویند و به فارسی تبره به حذف واو نیز آمده . (از آنندراج ). مع
تبارهلغتنامه دهخداتباره . [ ت َ رَ ] (اِ) آسیب و صدمه . (ناظم الاطباء). اشتینگاس این کلمه را باقید تردید بمعنی کوفتگی ، له شدن ... معنی کرده است .
توارهلغتنامه دهخداتواره . [ ت َ رَ / رِ ] (اِ) نشیمن و خانه و دیواری را گویند که از نی و علف سازند. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ).
توارهلغتنامه دهخداتواره . [ ت ُ رَ / رِ ] (اِ) خانه ای باشد که در آن بجز سرگین و پلیدی و کاه هیچ نبود. (صحاح الفرس ). خانه ای را گویند که در آن کاه و سرگین و پلیدیها ریزند. (برها
توبرهلغتنامه دهخداتوبره . [ رَ / رِ ] (اِ) بمعنی کیسه که در آن دانه انداخته بخورد اسپان دهند و به عربی آن را مِخْلاة گویند و به فارسی تبره به حذف واو نیز آمده . (از آنندراج ). مع
توبره ریزلغتنامه دهخداتوبره ریز. [ رَ ری ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهدشت است که در بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع است و 600 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).