دکلامه کردنلغتنامه دهخدادکلامه کردن . [ دِ م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قطعه ای را با صدای بلند و آهنگ توأم با اطوار متناسب از بر خواندن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به دکلاماسیون و دکلام
ساز و آوازلغتنامه دهخداساز و آواز. [ زُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آواز توأم با صدای ساز. و جمعی دیگر گفته اند که ارغنون ساز و آواز هفتاد دختر خواننده و سازنده است که همه یک چیز را بی
رقصلغتنامه دهخدارقص . [ رَ ] (ع مص ) یا رَقَص .پویه دویدن : و لا یکون الرقص الا للاعب ابل و لما سواه القفز و النقر. (منتهی الارب ). جنبیدن و برجستن . (آنندراج ) (از اقرب الموار
یلغتنامه دهخدای . [ ای ] (پسوند) به آخر کلمه درآید و نشانه ٔ نکره بودن باشد و آن از انواع یاء مجهول است . شمس قیس رازی یای نکره را ذیل «حرف نکره » آورده و گوید: و آن یائی است
یزدلغتنامه دهخدایزد. [ ی َ ] (اِخ ) نام شهری واقع در میان اصفهان و شیراز و کرمان . (ناظم الاطباء). شهری است معروف از بناهای یزدگرد پادشاه عجم . (انجمن آرا) (آنندراج ). شهری است