توافقلغتنامه دهخداتوافق . [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) تواطؤ. اتفاق . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). هم پشت شدن . (دهار). با هم یکجاشدن و موافق بودن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). با
توافقدیکشنری فارسی به عربیاتفاقية , استمرار , التصاق , التقاء , تکيف , فحم , فرقة , مساومة , مستوطنة , موافقة
صلیبیلغتنامه دهخداصلیبی . [ ص َ ] (اِخ ) (جنگهای ...) نام جنگهائی که در قرن یازدهم میلادی بین مسلمانان و مسیحیان درگرفت و چون همه ٔ مسیحیان از ملت های مختلف در این جنگ شرکت داشتن
لغتلغتنامه دهخدالغت . [ ل ُ غ َ ] (ع اِ) (از یونانی لگس ) لغة. آوازها که مردمان برای نمودن اغراض از مخرجهای دهان و حلق برآرند. اصواتی که هر قوم بدان از اغراض خویش تعبیر کند. (ا
صورتغذای چندگزینهایsplit menuواژههای مصوب فرهنگستانصورتغذایی شامل دو یا چند صورتغذای انتخابی که در مورد آنها با مهمانان از قبل توافق شده است متـ . منوی چندگزینهای
يُوَفِّقِفرهنگ واژگان قرآنتوافق و اصلاح بر قرار ميکند (جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای شرط قبل از خود می باشد و حرف ق در آخر آن به دليل تقارن با حرف ساکن يا تشديد دار کلمه بعد حرکت گرفته
قافیهلغتنامه دهخداقافیه . [ ی َ / ی ِ ] (ع اِ) مشتق از قفو. (آنندراج ). پس گردن . (منتهی الارب ) (بحر الجواهر). || ازپی رونده . (آنندراج ): اتیته علی قافیته ؛ ای علی اثره . || پس