هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کنددیکشنری فارسی به عربیثقل
توسنگلغتنامه دهخداتوسنگ . [ س َ ] (اِ) قناعت است ، که راضی بودن باشد بر آنچه میسرگردد و ترک حرص نمودن . (برهان ) (آنندراج ). قناعت و عدم حرص و رضای به چیزی کم و اندک . (ناظم الاط
سنگ لقمهلغتنامه دهخداسنگ لقمه . [ س َ گ ِ ل ُ م َ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرادف سنگ ته دندان و آن ریزه ٔ سنگ است که در وقت خوردن لقمه زیر دندان می آید. (آنندراج ) (بهار عجم
چینه سازیلغتنامه دهخداچینه سازی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) ساختن دیوار گلی . چینه کشی . بنا کردن و برآوردن دیوار از رده های گل . || ترتیب قرار گرفتن سنگهای ته نشستی به صورت چینه ها
منقعلغتنامه دهخدامنقع. [ م ُ ق َ ] (ع ص ، اِ) خُم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ته دیگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هرچیز باقی مانده در ته دی
سنگ شوی کردنلغتنامه دهخداسنگ شوی کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ریگ شوی کردن . شستن دانه ای را به آب چنانکه سنگ و ریگ آن ته نشین شود: سنگ شوی کردن خاکشی . رجوع به ماده ٔ بعد شود.
آب تلفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهتل یا پشتهای از سنگ و شن که در ته دریا یا رودخانه واقع شده و برای کشتیها خطرناک است.