تحویةلغتنامه دهخداتحویة. [ت َح ْ ی َ ] (ع مص ) گرد کوهان شتر گلیم نهادن نشستن را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || مجتمع گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || مستدیر کردن . || حلقه شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تهوعلغتنامه دهخداتهوع . [ ت َ هََ وْ وُ ] (ع مص ) قی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). به ستم قی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به تکلف قی کردن . (از اقرب الموارد). به شدت قی کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بهم خوردن (دل ، معده ، انقلاب معده ). قی کردن . استفراغ کردن . (فرهنگ فار
تهویعلغتنامه دهخداتهویع. [ ت َ ] (ع مص ) به قی آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). به قی کردن آوردن . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). به قی آوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : فی التهویل لاهو عنه ما اکله . (اقرب الموارد).
تهویهلغتنامه دهخداتهویه . [ ت َ ی َ / ی ِ ] (ع مص ) تهویة. هوا دادن .عوض کردن هوای اطاق و محوطه . (فرهنگ فارسی معین ).- دستگاه تهویه ؛ دستگاهی که برای ایجاد هوای مطبوع در سالنها و اماکن عمومی نصب کنند. (فرهنگ فارسی معین ).
تعویةلغتنامه دهخداتعویة. [ ت َع ْ وِ ی َ ] (ع مص ) (از «ع وی ») خم دادن و پیچیدن حلقه ٔ بینی شتر و کمان را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رسن تافتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دروغ داشتن سخن کسی را و رد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ا