تهنیتلغتنامه دهخداتهنیت . [ ت َ ی َ ](ع مص ) مبارکباد گفتن . (غیاث اللغات ). تهنیة. (آنندراج ). مبارکباد و خوش آمد و زندش . (ناظم الاطباء). شادباش . (فرهنگ فارسی معین )... و در ب
تحنیطلغتنامه دهخداتحنیط. [ ت َ ] (ع مص ) حنوط پاشیدن بر مرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ). حنوط کردن مرده را. با چیز خوشبو معطر کردن . (فرهنگ نظام ). بر مرده حنوط نه
تهنیت گویانلغتنامه دهخداتهنیت گویان . [ ت َ ی َ ] (ق مرکب ) در حال مبارکباد گفتن : که پندارم نگار سروبالادر این دم تهنیت گویان درآید. سعدی .رجوع به تهنیت و دیگر ترکیبهای آن شود.
تهنیت دادنلغتنامه دهخداتهنیت دادن . [ ت َ ی َ دَ ] (مص مرکب ) تهنیت گفتن . مبارکباد گفتن : صائبا چون دهمت تهنیت نوروزی کز تو نوروز کند کسب جهان افروزی . صائب (از آنندراج ).تهنیت فتح چ
تهنیت کردنلغتنامه دهخداتهنیت کردن . [ ت َ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تهنیت دادن . تهنیت گفتن . مبارکباد گفتن و خوش آمدی گفتن . (ناظم الاطباء) : برپای خاست و تهنیت کرد و دیناری و دستارچه
تهنیت گفتنلغتنامه دهخداتهنیت گفتن . [ ت َ ی َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) مبارکباد گفتن و خوش آمدی گفتن . تهنیت کردن .تهنیت دادن . (ناظم الاطباء) : خرچنگ تهنیت حیات باقی ایشان [ ماهیان ] بگف
تهنیت ساختنلغتنامه دهخداتهنیت ساختن . [ ت َ ی َ ت َ ] (مص مرکب ) تهنیت گفتن . مبارکباد گفتن . مراسم تهنیت برپای داشتن : بزرگان بر او تهنیت ساختندبه آن سربزرگی سر افراختند. نظامی (از آن
تهنیت گویانلغتنامه دهخداتهنیت گویان . [ ت َ ی َ ] (ق مرکب ) در حال مبارکباد گفتن : که پندارم نگار سروبالادر این دم تهنیت گویان درآید. سعدی .رجوع به تهنیت و دیگر ترکیبهای آن شود.
تهنیت دادنلغتنامه دهخداتهنیت دادن . [ ت َ ی َ دَ ] (مص مرکب ) تهنیت گفتن . مبارکباد گفتن : صائبا چون دهمت تهنیت نوروزی کز تو نوروز کند کسب جهان افروزی . صائب (از آنندراج ).تهنیت فتح چ
تهنیت کردنلغتنامه دهخداتهنیت کردن . [ ت َ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تهنیت دادن . تهنیت گفتن . مبارکباد گفتن و خوش آمدی گفتن . (ناظم الاطباء) : برپای خاست و تهنیت کرد و دیناری و دستارچه
تهنیت گفتنلغتنامه دهخداتهنیت گفتن . [ ت َ ی َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) مبارکباد گفتن و خوش آمدی گفتن . تهنیت کردن .تهنیت دادن . (ناظم الاطباء) : خرچنگ تهنیت حیات باقی ایشان [ ماهیان ] بگف
تهنیت ساختنلغتنامه دهخداتهنیت ساختن . [ ت َ ی َ ت َ ] (مص مرکب ) تهنیت گفتن . مبارکباد گفتن . مراسم تهنیت برپای داشتن : بزرگان بر او تهنیت ساختندبه آن سربزرگی سر افراختند. نظامی (از آن