تهمینهلغتنامه دهخداتهمینه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) نام دختر پادشاه سمنگان بوده که رستم او را جفت خود گرفته و سهراب پسر رستم از او بوجود آمده . (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطب
تهمینهواژهنامه آزادیکی از اسامی شاهنامه فردوسی تهم+ ینه= نیرو سان، کسی که به نیرومندی منسوب است؛ یا نیرومند است. تهم:نیرومند، در واژه ی «تهمتن» نیز هست.به معنی کسی که «تنِ» نیرومن
تهمینهفرهنگ نامها(تلفظ: tahmine) (در اعلام) همسر رستم پهلوان اساطیری ایران و مادر سهراب .(تهمینه مرکب از 'تهم' به معنی نیرومند و قوی + پسوند نسبت ' ینه ') .
تهمیشهلغتنامه دهخداتهمیشه . [ ت َ ش ِ ] (اِخ ) نام پشته ای است دردارالمرز نزدیک به بیشه ٔ نارون . (برهان ) (از آنندراج ). نام جنگلی . (ناظم الاطباء). ظاهراً تمیشه . رجوع به فهرست
تهمینلغتنامه دهخداتهمین . [ ت َ ] (ع مص ) در همیان نهادن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). وهو مبنی ٔ من الهمیان علی التوهم . (اقرب الموارد).
زند رزمواژهنامه آزادپهلوان تورانی که از طرف تهمینه مامور آشنایی رستم و سهراب بود که ناآگاهانه از طرف رستم کشته می شود.
سهرابلغتنامه دهخداسهراب . [ س ُ ] (اِخ )نام پسر رستم زال است که مادر او تهمینه دختر شاه سمنگان است که بفرماندهی لشکریان تورانی بجنگ ایران آمد و با رستم در حالیکه یکدیگر را نمی شن
اورامنلغتنامه دهخدااورامن . [ م َ ] (اِ) نوعی از خوانندگی و گویندگی باشد خاصه ٔ پارسیان است و شعر آن بزبان پهلوی باشد. (برهان ) : سنان تهمتن در چشمشان مژگان تهمینه غریو اهرمن در گ
سمنگانلغتنامه دهخداسمنگان . [ س َ م َ / س َ م ُ ] (اِخ ) نام شهری است در اهواز که دختر پادشاه آنجا را رستم خواست ، سهراب از او بوجود آمد. و در این زمان آن شهر را رامهرمز خوانند و
شادابلغتنامه دهخداشاداب . (ص مرکب ) سیراب . پرآب . (فرهنگ جهانگیری ) (فهرست ولف ). آبدار. شادآب : که دیدم ده و دو درخت سهی که رسته ست شاداب با فرهی . فردوسی .بشد شاد سهراب از گفت