تنآسیبsomatopathyواژههای مصوب فرهنگستانبیماری و نارسایی مربوط به تن، در تقابل با بیماری و نارسایی مربوط به روان
تناصیبلغتنامه دهخداتناصیب . [ ت َ ] (ع اِ) علمهای راه که از سنگ سازند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تناسب انداملغتنامه دهخداتناسب اندام . [ ت َ س ُ ب ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) توازن و هم آهنگی اندامهای مختلف بدن با یکدیگر، چنانکه زیبائی بدن انسان در تناسب اندام وی است . رجوع به
تناسبلغتنامه دهخداتناسب . [ ت َ س ُ ] (ع مص ) همدیگر پیوند شدن . (آنندراج ).با یکدیگر پیوند شدن . (ناظم الاطباء). باهم مناسبت داشتن . (غیاث اللغات ). باهم نسبت داشتن . نسبت یافتن
تناسباتلغتنامه دهخداتناسبات . [ ت َ س ُ ] (ع اِ) مناسبتها و مشابهت ها. (ناظم الاطباء). ج ِ تناسب . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به تناسب شود.
تناسیلغتنامه دهخداتناسی . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به تناس . مبتلی به تناس . خداوند علت فتق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تناس شود.
تناصیبلغتنامه دهخداتناصیب . [ ت َ ] (ع اِ) علمهای راه که از سنگ سازند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تناسب انداملغتنامه دهخداتناسب اندام . [ ت َ س ُ ب ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) توازن و هم آهنگی اندامهای مختلف بدن با یکدیگر، چنانکه زیبائی بدن انسان در تناسب اندام وی است . رجوع به
تناسبلغتنامه دهخداتناسب . [ ت َ س ُ ] (ع مص ) همدیگر پیوند شدن . (آنندراج ).با یکدیگر پیوند شدن . (ناظم الاطباء). باهم مناسبت داشتن . (غیاث اللغات ). باهم نسبت داشتن . نسبت یافتن
تناسباتلغتنامه دهخداتناسبات . [ ت َ س ُ ] (ع اِ) مناسبتها و مشابهت ها. (ناظم الاطباء). ج ِ تناسب . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به تناسب شود.
تناسیلغتنامه دهخداتناسی . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به تناس . مبتلی به تناس . خداوند علت فتق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تناس شود.