تنگ گلورهلغتنامه دهخداتنگ گلوره . [ ت َ گ ُ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان جانکی است که در بخش مردکان شهرستان شهرکرد واقع است و 134 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
تنگ گلورهلغتنامه دهخداتنگ گلوره . [ ت َ گ ُ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان جانکی است که در بخش مردکان شهرستان شهرکرد واقع است و 134 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
محزوقلغتنامه دهخدامحزوق . [ م َ ] (ع ص ) ابریق محزوق العنق ؛ آبدستان تنگ گلوگاه تنگ گردن . (از منتهی الارب ) (یادداشت مرحوم دهخدا).
تنگلهواژهنامه آزادتونگله- ا.tongele:کوزه ، ظرف دسته دار یا بی دسته سفالین یا شیشه ای که برای نگه داری آب از آن استفاده می شود. همین پسوند که در تنگله به کار رفته است برای کوچک کر
اعضاضلغتنامه دهخدااعضاض . [ اِ ] (ع مص ) گزانیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). در گزانیدن قرار دادن : اعضه الشی ٔ؛ جعله یعضه . (از اقرب الموارد). فرا دندان دادن . (تاج المصادر
عنقلغتنامه دهخداعنق . [ ع ُ ن ُ ] (ع اِ) گردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فاصله ٔ بین سر و بدن . (از اقرب الموارد). بصورت مذکر و مؤنث به کار میرودو تذکیر آن بی