تنوین تنکیرلغتنامه دهخداتنوین تنکیر. [ ت َن ْ، ن ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تنوینی است که به آخر بعض کلمات مبنی درآید تا میان حالت معرفه و نکره بودن آنها را معلوم دارد، چنانکه در
تنویر کشیدنلغتنامه دهخداتنویر کشیدن . [ ت َن ْ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) نوره کشیدن . (ناظم الاطباء).
تنویرلغتنامه دهخداتنویر. [ ت َن ْ ] (از ع ، مص ) استعمال نوره جهت ستردن مویها. (ناظم الاطباء). نوره کشیدن . واجبی کشیدن . || (اِ) نوره . واجبی . (فرهنگ فارسی معین ).
تنویرلغتنامه دهخداتنویر. [ ت َن ْ ] (ع مص ) روشن کردن و روشن شدن .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). روشن کردن . (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). روشن گردیدن و روشن کردن (لازم و متع
تنوینلغتنامه دهخداتنوین . [ ت َن ْ ] (ع مص ) منوّن کردن اسم .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نوشتن نون . (از اقرب الموارد). الحاق نون ب
آنلغتنامه دهخداآن . (ضمیر، ص ) اسم اشاره بدور، چنانکه «این » اسم اشاره به نزدیک است . ج ، آنان ، آنها. و گویند آنان مخصوص بذوی الروح و آنها در غیرذوی الروح و هم در ذوی الروح م
عمرویهلغتنامه دهخداعمرویه . [ ع َ رَ وَ هَِ ] (اِخ ) از اعلام مردان ،و علم مرکب است . و چون جزء دوم آن اعجمی و مشابه اصوات است ، لذا مبنی بر کسر میباشد. و در حالت تنکیر تنوین می پ
الفاظلغتنامه دهخداالفاظ. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ لَفظ. سخنان . (آنندراج ) (المنجد). صاحب تاج العروس گوید: «لفظ» واحد «الفاظ» و آن در اصل مصدر است - انتهی . و صاحب منتهی الارب آرد: لفظ؛
ایلغتنامه دهخداای . [ اَی ْ ی ُ ] (ع اِ) اسم معرب و بعضی آنرا مبنی دانسته اند و برای استفهام آید در عاقل و غیر عاقل و به معنی کدام میباشد مانند: ایهم اخوک . و فبای حدیث بعده ی