تنظیملغتنامه دهخداتنظیم . [ ت َ ] (ع مص ) مبالغه ٔ نظم . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). درکشیدن جواهر به رشته وسخن در وزن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). درکشیدن جواهر به رشت
تنظیمفرهنگ مترادف و متضاد۱. انتظام، ترتیب، تنسیق، مرتبسازی، نظم، نظمدهی، ۲. مرتب کردن، منظم کردن، سروسامان دادن ≠ نابسامان کردن
تنظیمدیکشنری فارسی به انگلیسیadjustment, alignment, formulation, modulation, realignment, regulation, systematization, tune-up, tuneup
کلمانسولغتنامه دهخداکلمانسو. [ ل ِ س ُ ] (اِخ ) ژرژ سیاستمدار فرانسه . او در سال 1841 م . متولد شد و به سال 1929 م . درگذشت . یکی از نمایندگان چپ تندرو و سخنوری پرقدرت و با احساس ب
واسطۀ حملfreight brokerواژههای مصوب فرهنگستانکسی که در تنظیم شرایط قرارداد حمل بین فرستندۀ بار و حملکنندۀ آن نقش واسطه دارد
تمپللغتنامه دهخداتمپل . [ ت ِ ] (اِخ ) سرویلیام ... از سران دولت انگلستان (1628-1699 م .) و تنظیم دهنده ٔ قراردادهای اکس لاشاپل ونیمگ است . (از لاروس ).
سازمان ملل متحدلغتنامه دهخداسازمان ملل متحد. [ ن ِ م ِ ل َ ل ِ م ُت ْ ت َ ح ِ ] (اِخ ) مؤسسه ای است بین المللی که از نمایندگان 83 کشور تشکیل میگردد. افزایش روز افزون ارتباطات بین المللی و
نظریة قراردادcontract theoryواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای که در صدد توضیح ترتیبات قراردادهایی است که در سامانهها تنظیم میشوند و دارای ویژگیهایی مانند، عقلانیت کامل فردی، اطلاعات ناهمسان و چشمانداز ناکاملا